جدول جو
جدول جو

معنی منزوی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

منزوی کردن
تنها گذاشتن، گوشه نشین کردن، به حاشیه راندن، حاشیه نشین کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منادی کردن
تصویر منادی کردن
ندا کردن آواز دادن: (و هفت روز منادی همی کنند که بعد از این هر که ستم کند یا توبره کاهی یا مرغی یا دسته ای تره به بیداد از کس بستاند یا متظلمی بدرگاه آید با آن کس همین کنند) (سیاست نامه. چا. اقبال 43)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکوب کردن
تصویر منکوب کردن
مغلوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پسند کردن، به شمار آوردن، پاس داشتن پسند کردن پذیرفتن، مورد توجه قرار دادن، بحساب آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسوخ کردن
تصویر منسوخ کردن
بر انداختن نیست کردن، باطل کردن: (این نسخ ما می فرماییم و هر چه منسوخ کنیم از آن کنیم تا دیگری به از آن آریم) (کشف اسرار 309: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منظور کردن
تصویر منظور کردن
((~. کَ دَ))
در نظر گرفتن، پذیرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مندور کردن
تصویر مندور کردن
((~. کَ دَ))
بدبخت کردن، غمگین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
گماشتن، گماردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
Rationalize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
Appoint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nommer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
rationaliser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
menunjuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
merasionalkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
तार्किक बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
नियुक्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nominare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
mantıklı hale getirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
razionalizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nombrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
назначать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
racionalizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
benoemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
rationaliseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
призначити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
раціоналізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
рационализировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
mianować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
racjonalizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
rationalisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
ernennen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nomear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
racionalizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منطقی کردن
تصویر منطقی کردن
합리화하다
دیکشنری فارسی به کره ای